شعار الله اکبر و درس چند باره تاریخی آن
بحث طولانی و چسبیدن کلی انگ بخاطر مخالفت با شعار الله اکبر. نکته ای که برای من همیشه جالب بوده، ائتلاف بین غیرمذهبیها و مذهبیها در ایرانه. مثلن در جریانات مرداد 32 و یا انقلاب 57. چطور توده ای ها و چپیها زیر پرچم اسلام سینه زدند و انتظار داشتند که سهمی از قدرت بهشون برسه. البته دلیل اینکه چرا غیر مذهبیها در گذشته محتاج به اتحاد با مذهبیها بودند (منظورم همون اتحاد شوم سرخ و سیاهه) ولی این اتفاق و تکرارش در این برهه تاریخی چی میتونه باشه. همیشه معتقد بودم که برای رسیدن به آزادی از دالان اسلام نمیتوان عبور کرد و در این راه به همراهی اسلامگرایان نباید امیدی داشت. دغدغه اینان فقط رسید به کانون قدرته و نه برپایی آزادی و حقوق شهروندی که کلیه حقوق بشر با جمیع قوانینن اسلام در تضاده. دوشنبه گذشته طبق فراخوانی که برای شکستن حصر خانه موسوی توسط بخشی از جنبش سبز داده شد مخالفتهایی هم صورت گرفت که من بیشتر روی مصادره این نوع حرکتها توسط بخش اسلامی و مذهبی و در حقیقت اصلاح طلبهای حکومتی تکیه میکنم. برای اثبات این حرف فقط کافیه به سایت کلمه مراجعه کنید و این مطلب رو بخونید: الله اکبــــــر؛ پیام مکرر خاتم پیامبران تا دیگر کسی ادعای خدایی نکند
گذشته از بزرگ نمایی دستاورد این حرکت که خود میتواند برای ذهن هوشیار ایجاد شک و تردید در این فراخوانها نماید تاکید بر شعارهای مذهبی و حکومتی باعث تفرقه بخش بزرگ غیر مذهبی جنبش سبز میگردد. موافقان این فراخوان در راستای تایید و دست آورد آن خبر شکست حصر خانه موسوی و ملاقات با ایشان را در سایتهای مختلف مانند خبرنگاران سبز دادند در حالی که روز سه شنبه بنقل از سایتهای مختلف خبری مانند گویا نیوز نه تنهااز دیدار خانواده شهید باکری با مهندس موسوی جلوگیری شده بلکه ایشان موفق به دیدار کروبی هم نشدند و مورد ضرب و شتم و تعرض قرار گرفتند. نشر دروغ و بزرگ نمایی دست آوردها بنظر من نه تنها کمکی به حرکت جنبش و دستیابی به اهدافش نمیکند بلکه باعث تردید و تشکیک در فراخوانها و همکاریهای آتی و همچنین اتحاد بین گروههای مختلف خواهد شد.
برای من هم همیشه عجیب بوده و هست که این همه بار مذهبی دادن به جنبشی که اساسا طرفدارانش مذهبی نیستند چه معنایی می تواند داشته باشد. اما بعد با خودم فکر کردم احتمالا به دلیل اینکه اکثر جمعیت طرفدار این جنبش در شهرستان ها مذهبی هستند. اصلا جامعه ی ایران هنوز هم که هنوز است مذهبی است. اما با این همه آیا واقعا ارزش این را دارد که یک بار دیگر با نام مذهب مردم وارد مبارزه ای شوند که پیشتر تاثیر آن را دیده اند. به نظر می رسد هنوز شعار دیگری برای هماهنگی در پشت بام ها نیافته اند یا اینکه واقعا از دیدگاه اعتقادی و...
پاسخحذفبرایم خیلی گنگ است این موضوع.
دوست عزیز، شرمنده به خاطر بحثی که در دمادم پیش آمد. راستش من اصلا گمان نمی بردم که آن آقا بیاید و این طور با جدیت کامنت های دمادم را دنبال کند. خنده دار اینکه چنان حرف را می پیچاند که آدم فراموش می کند که اصلا درباره ی چه حرف می زدیم. این همان دگمیت مذهبی است که گاهی در اطرافمان شاهدش هستیم .اما خب این روششان است.به هر حال من یک عذرخواهی از طرف خودم به شما بدهکارم.
دمادم عزیز:
پاسخحذفاتفاقن مشکل اصلی همینجاست. همونطور که میدونید در اعتراضات خیابانی سال گذشته شهرهاو روستاهای کوچک درگیر نبودند. حتی در شهراهای بزرگ بغیر از تهران نیز به اندازه تهران گستردگی نداشت. دلیل این اتفاق جای بحث مفصل داره اما اگر به بافت و ترکیب معترضان دقت کنیم بنظر من این بخش با سواد، تحصیل کرده و آگاه بودند که باعث شروع و پاگیری جنبش شد. وقتی قشر فرهیخته کشور که در بهترین منطق کشور از لحاظ تقسیم امکانات هستند دچار اشتباه و لغزش بشند طبیعتن انحراف بزرگتری در مناطق محرومتر رخ میده. از این امر باید ترسید. سواستفاده از اعتقادات مذهبی مردم مناطقی که بنا بر شرایط از مسائل سیاسی-اجتماعی دور موندند و یا دغدغه های دیگری مثل مشکلات حاد اقتصادی، آموزشی و... دارند باعث پیروزی مرجعین خواهدشد. در حقیقت دوباره اتفاق 57 تکرار میشه. این حقیقت محضه که ملتی که تاریخش را نداند محکوم است به تکرار آن.