اوایل جنگ کازرون بود...- خاطره جنگی تعریف کردن در حضور بنی صدر
با دیدن این ویدئو بی اختیار یاده سریال دایی جان ناپلئون افتادم. موقعی که مش قاسم با دایی جان بر سر جنگ کازرون یا ممسنی اختلاف نظر داشت!
بعضیها در مسیر غلطی در زندگی قرار میگرن و این باعث میشه موقعیتهای کمدی یا تراژیکی خلق کنن. بنحوه نشستن بنی صدر دقت کنید! اون کسی که میاد خاطره تعریف کنه رو نگاه کنید. حس ترحم در آدم ایجاد میکنه. بین یه عده از خودش پاچه خوارتر قرار گرفته!
دو نفر داره پشت سرش با هم دیگه اختلاط میکنن، بنی صدر که دیگه زر زرش رو کرده و این پا اون پا میکنه زودتر داستان تموم شه بره خونه! و از همه مضحکتر، اون خانومیست که بعد از راوی (که ظاهرن زورکی و خارج از برنامه امده و میکروفون رو غصب کرده) میاد تا سخنرانی کنه! گله داره که وقتش رو یکی گرفته!
خداییش هر چی میکشیم از یک سری جماعت خایه مال احمق میکشیم از هر طرف.
کسی نیست به اون یارو بگه آخه ابله! موضوع سخنرانی اون اشتر سیاسی چه ربطی به خاطره جنگ کارزون/ممسنی تو داشت.
فکر میکنی با این خاطره ای که بوی گند پاچه خواری میداد بعد از بقدرت رسیدن دوباره بنی صدر بهت مقام وزارت جنگ دولت انقلاب اسلامی ورژن جدید رو میدن؟
البته سخنرانی اون خانوم که اگر چهره اش رو نگاه نکنی فکر میکنی یه فاطی کماندو یا فاطی رجبی داره حرف میزنه رو از دست ندید. خوب اوج میگیره.
با تشکر از دوست عزیزم نفله که چشم ما رو اولین بار به این ویدئو مزین کرد!
نظرات
ارسال یک نظر
Thanks for your comments.