جنبش سبز، مصادره عقیدتی و تنوع عقاید

از همان روزهای اول اعتراضات پس از انتخابات و شرکت گسترده مردم در تظاهراتهای خیابانی بود که دوخت و دوز عده ای برای مصادره حرکت مردمی شروع شد. عده ای با تلاش برای جهت دهی به افکار مردم معترض دست بکار شدند. شبکه های اجتماعی و خبری در اینترنت که اصلی ترین منبع اطلاع رسانی مردم معترض بود بهترین محل برای تعیین جهت افکار عمومی بحساب میآمد.
خواسته یا ناخواسته بسیاری از سایتها، وبلاگها و یا پایگاههای خبری تابلویی نانوشته بر سر در داشتند که برای جلوگیری از تفرقه اختلاف نظرات را فراموش کنید و هیچ نگویید. انتقاد ممنوع بود. و در این میان گویی فقط طیف جا مانده از قدرت در جمهوری اسلامی اجازه سخن و اظهارنظر داشت.

این اتحاد و سکوت یادآور وحدت کلمه سال 57 بود. همانطوری که در اولین مطلب این وبلاگ توضیح دادم، حاضر نیستم حق بیانم رو به عده ای بفروشم که با اعتقاداتشان کاملاً مخالفم.
حرکت موزیانه این عده تا جایی پیش رفت که ناگهان با مشتبه شدن امر به خودشان و پس از زمینه سازی لازم تلاش کردند که با حذف نظرات دیگران، خودشان را تنها نماینده بحق جنب سبز مردم ایران نشان دهند.
تشکیل اتاق فکر! بیانیه روشنفکران دینی! همه و همه زنگ خطری بود که آگاهی از دزدی دیگری در آرای مردم میداد.
بارها گفته ام، من در اعتراضات شرکت کردم، به آزادی اعتقاد دارم، خودم را سبز میدانم ولی کسی را نماینده و سخنگو معرفی نکردم. چرا و چگونه امثال مهاجرانی و کدیور سخنگوی جنبش سبز شده اند؟ خواندن مصاحبه مهاجرانی با نشریه الوطن عربی در خصوص نظرات جنبش سبز بسیار تکان دهنده بود. این مصاحبه رو بصورت خلاصه در کیهان لندن و یا در سرخط بطور مشروح میتوانید بخوانید.
اگر کسی اطلاعی از نحوه انتصاب این جمع (منظور هییت اصلاح طلبان مقیم خارج) به راهبری و سخنگویی جنبش سبز دارد جهت آگاهی سایرین اعلام نماید. در صورتی که این افراد نماینده کلیه سبزها هستند من مسلماً رنگ دیگری را انتخاب خواهم کرد.
 در حقیقت من مشکلی با اعلام نظر این عده ندارم و در واقع بنابر آزادی در بیان و عقیده اصلاً خواهان خفه شدن این طیف نیستم، مشکل من ناشی از تمامیت خواهی و قلب واقعیت از سوی این گروه است. این جماعت به پیروی از خمینی (مراد و رهبر خود) سعی در خفه کردن و دزدیدن دیگر آرا دارند. چرا باید اعتقاد و سلایق خود را از طرف کل جنبش سبز و نه از طرف بخشی از بدنه این جنبش بیان کنند؟
حداقل کلیه اطرافیان من در تمام طول این اعتراضات نه تنها خواهان از میان رفتن ولایت فقیه هستند بلکه خواهان تغییر نوع حکومت و قانون اساسی نیز هستند. با این وصف و با توجه به صحبتهای رهبر دوستانه آقایان بنده و اطرافیان یا باید از جنبش سبز اخراج شویم یا دچار خفگی و خودسانسوری شویم.
شروع این حرکت را خرداد سال پیش نمیدانم. سرانجام این جنبش نیز امروز و فردا مشخص نخواهد شد. سالهاست که مردم ایران زمین بدنبال آزدی هستند و در این راه تجربیات زیادی اندوخته اند. از مشروطه تا انقلاب اسلامی و تا امروز. امثال این آقایان در تاریخ ایران کم نبودند و کم نخواهند شد ولی معتقدم مردم هوشیارتر شده اند و تشخیص بهتری دارند. ایمان دارم که رای دزدان با هر لباسی دیگر جایگاهی نخواهند یافت.
میدانم اینبار تغییری رخ نخواهد داد تا زمانی که سطح آگاهی و شناخت عمومی بالاتر برود. در این روزگار کسی گریبان برای اعتقاد همسایه پاره نمیکند. حداقل من دیگر آویزان طنابی نمیشوم که به میخ اسلام، جمهوریش و ولایت مطلقه فقیه اش وصل شده.
بنده در هییت اصلاح طلبان مقیم خارج با نوحه روشنفکران دینی اش سینه نخواهم زد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار