مردم هوشمند، رهبران بی نبوغ و آرامش قبل از طوفان
روزهای اول بعد از انتخابات و اعتراضات مردمی، نگرانی زیادی داشتم بابت اتفاقات آینده. فکر میکردم صدای خاموش بسیاری از مردم مثل خود من در پس اعتراضات ساکت در حال مدفون شدن توسط عده ای قدرت طلب است و اینبار هم جریانی سعی دارد با توجه به شرایط موجود روند جنبش رو بسود خود تغییر دهد.
با توجه به اینکه سران جریان موسوم به اصلاح طلب و روشنفکران دینی اکثراً از افرادی تشکیل میشوند که یا در ساختار حکومت هستند و یا با وجود مشترکات فکری بدلایلی از بدنه حکومت و نظام جدا شدند و از قدرت کنار زده شده اند ولی بعلت تعلقات، مناصب و یا نزدیکی با افراد درون حلقه قدرت و همچنین نزدیکی اعتقادات با گروه حاکم، همچنان مجوز و تریبونی برای نشر افکارشان در داخل ایران و حتی خارج از کشور داشته باشند که این امر موجب شد علارغم خفقان شدید صدای این گروه از لابلای سکوت اعتراضی مردم و جنبش سبز شنیده شود. این امکانات باعث شد تا تنها صدای شنیده شده، آنها را دچار توهم اکثریت کند.
این توهم و قدرت طلبی تا حد تحریف خواسته های مردم پیش رفت و با توجه به امکانات در دسترس این گروه، سعی در هدایت جنبش به سمت و سوی مورد علاقه خودشان داشتند.
در اینکه مهندس میرحسین موسوی رییس جمهور منتخب و حقیقی مردم ایران است شکی نیست، اما آیا حقیقتن او بر اساس کلیه ضوابط یک انتخابات سالم برگزیده شد؟ آیا در صورت غربال نشدن و عدم وجود موانع غیر قابل عبور، افراد واجد شرایط و حتی بهتری قابل انتخاب نبودند؟
اساس این تفکر که خواسته حداکثری مردم انتخاب موسوی به عنوان رییس جمهور اسلامی بوده چیزی جز یک توهم نیست. رای بسیار بالا و مشارکت گسترده مردم در انتخابات چیزی جز نمود اعتراض نبوده و نیست. انتخاب آقای خاتمی نیز چیزی جز یک لج بازی مدنی با حکومت اسلامی نبود. این لج بازی مدنی باعث شد تا حکومت روز بروز مجبور به پرداخت هزینه های بیشتری برای بقاء گردد. سیر تحولات در ایران بناچار به تقلب گسترده در انتخابات کشیده شد و نظام حاکم نه از روی قدرت که از روی ناچاری و آگاهانه گام در مسیری گذاشت که مردم مسببش بودند و در این بین اصلاح طلبانی که از حلقه قدرت طرد شده بودند کمترین سهم را دارند.
به نظر من بیشترین دغدغه گروهی از مطرودین قدرت فقط بازگشت به حلقه قدرت است و در این بین کمترین اهمیتی برای حقوق مردم قائل نیستند. تجربه تلخ دوره اصلاحات فراموش شدنی نیست، هنگامی که قوه مجریه و مقننه با همراهی اکثریت مردم در اختیار طیف به اصطلاح اصلاح طلب بود، خاطره ای جز جنگ بر سر تصاحب هرچه بیشتر قدرت برای مردم باقی نگذاشت و در نهایت برآیند دولت اصلاحات دولت احمدی نژاد شد. مسلماً نتایجی غیر قابل کتمان بدست آمد که به باور من این دستاوردها نیز نه از برکت گروه اصلاحات که از حرکت و هوشیاری خود مردم بدست آمد.
منظور من اینست که مدتهاست راه مردم از را حکومت اسلامی جدا شده و جدایی مردم از نظام حاکم و عدم اعتقاد و باور به حکومت اسلامی عامل اصلی کلیه اتفاقات بوده و خواهد بود و تلاش عده ای برای تغییر رنگ و لعاب نظام مانع از فروپاشی آن نخواهد شد. عقیده دارم که هوشیاری و نبوغ بدنه اصلی جنبش سبز بسیار بالاتر از خانمها و آقایانی است که با ایجاد اتاق فکر و رهبری سعی در مصادره جنبش آزادیخواهی مردم دارند.
جنش مردمی ایران نشان داد توانایی دارد تا با بهره گرفتن و مصادره به مطلوب کلیه اهرمهای فشار چه از نوع اصلاحات چه از نوع خشونت طلب و تمامیتخواه به پیش رود. به این باور رسیدم که این جنبش مانند شطرنج باز ماهر از تمام حرکات حریف به نفع خود سود میبرد و توانایی دارد از هر وسیله ای برای ضربه زدن به پیکر پوسیده نظام استفاده کند. اگر مجال پیدا کند با تظاهرات میلیونی سکوت اگر نه با استفاده از نماز جمعه و یا هر اسلحه ای که متعلق به خود حکومت بوده مانند الله اکبر شبانه یا با به تصویر کشیدن خشونت نظامی دولت و یا با افشاء تحرکات ساندیسی!
اعتقاد دارم که مردمی که توانایی دارد از حداقلهای موجود استفاده حداکثری را ببرد دیگر توسط عده ای کم هوش، قابل هدایت و کنترل نخواهند بود. این جنبش فصل جدیدی از نحوه گسترش اعتراضات و ارائه اطلاعات مربوط به خود را در تاریخ بوجود آورد. بسیار ابلهانه مینماید اگر عده ای فکر کنند با ایجاد اتاق فکری با گرایشات متحجرانه توانایی رهبری چنین مردم هوشمندی را داشته باشند.
امثال آقای کدیور که میتوان مجسمه استبداد دینی منتها از نوع جدید و رنگی اش را از لابلای سخنان و آثارش بیرون کشید و یا توجیهات آقای مهاجرانی و ادعاهای آقای سروش که در شرایط بحرانی بسرعت قابلیت تغییر رنگ دارند و میتوانند سربزنگاه سکولار و یا طرفدار سیاست دینی شوند، نمونه ای از خانواده اصلاحات هستند.
حرکت مردم فارغ از تعصبات مذهبی و سیاسی به جلو پیش میرود و در حین حرکت آگاهتر و با تجربه تر راه رسیدن به اهداف خود را مشخص میکند. آزادی و برابری حقوق همه مردم این سرزمین هدف این جنبش است و راه رسیدن به این هدف را فقط و فقط بدنه اصلی این جریان انتخاب خواهد کرد.
آرامش بعد از اتفاقات 22 بهمن و ماجراهای قشون کشی ساندیسی و حضور خودجوش انواع اتوبوس و بسیجی از توابع بدون شک در رشد و بلوغ جنبش ضروری بود. شناخت نقاط ضعف، بررسی اشتباهات و باز شناخت دوست و دشمن و همینطور دشمنان دوست نما فرصتی بود که بعد از 22 بهمن پیش آمد. آرامشی است که قبل از توفان واجب مینمود.
هرچه از عمر جنبش سبز بگذرد کار بر حکومتیان سختر خواهد شد و این بدلیل علاقه به رشد و آگاهی نزد بدنه جنبش است. اگر تا چند روز بعد از انتخابات مردم بدنبال رای گم شده خود بودند امروز چنگ در ریش هییت رییسه حاکم دارند و پای بر تمثال ایشان میکوبند. این جنبش مدتهاست که از رهبران خود سبقت گرفته است و حقیقت را فریاد میکند.
حرکت مردم با خواسته های کنونی اش بسیار جوان است، مخاطبانش باید فراگیر شود و از تمام پتانسیلهای موجود استفاده کند. با توجه به محدودیتهای استفاده از اینترننت و با توجه به اینکه شبکه اینترنت اصلیترین محل تبادل اطلاعات برای جنبش سبز میباشد باید از این فرصت استفاده کند و بستر خود را گسترش دهد. هنوز قسمت اعظم نیروی مردمی مسکوت مانده و باید توجه نمود ایران فقط چند شهر بزرگ نیست و جنبش سبز به حمایت همه مردمی که اکثراً دسترسی به اینترنت و اطلاعات صحیح ندارند نیاز دارد. باید دوباره ابتکار عمل را بدست بگیریم و بجای استفاده از تقویم حکومت خود تاریخ ساز مصلح شویم. باید در فکر راهکارهای جدید باشیم. صرف اعتراضات خیابانی جوابگوی جنبش نخواهد بود. قدرت جنبش سبز به اتحاد و تعداد حامیان آزادیست باید به جای پراکندگی و پیروی از استراتژیهای نا معقول مانند اسب تروا!!!( که در خوش بینانه ترین حالت زاییده افکاری سینمایی- تخیلیست و در حالت بدبینی متعلق به افرادی با هدف کنترل حرکت مردمی و کمک به حکومت برای فرار و جلوگیری ازتشکیل تجمع بزرگ اعتراضی مردم بوده) از نقاط قوت جنبش استفاده کرد. باید روی نقاط قوتمان برنامه ریزی و از آنها استفاده بهینه کنیم.
حرکت بسوی آزادی مهار شدنی نیست، این حرکت آهسته و پیوسته خواهد بود و باعث خواهد شد تا نقاب از صورت بسیاری بیافتد. عجله برای تغییر سیستم بدون رسیدن به بلوغ کامل جنبش سم مهلکیست که باید از آن حذر کرد. تجربه انقلاب 57 نباید تکرار شود. همه جریانات، گروهها و احزاب باید بدون پنهانکاری سیاسی کلیه اهداف و علایق خود را شفاف در معرض قضاوت مردم برای انتخاب قرار دهند و در این بین باید دقت کرد هیچ صدایی تحت فشار خاموش نگردد.
نظرات
ارسال یک نظر
Thanks for your comments.