خیزش جنبش سبز
اتفاقات روزهای 5 و 6 دیماه امسال که دامنه اش تا روز هفتم هم کشیده شد نشون داد که خیزش آزادیخواهی مردم ایران دیگه یک حرکت نوزاد نیست. خیلیها و تا اندازه ای هم من با به خشونت کشیده شدنه جنبش مخالف هستند. این مخالفت و در مقابل حرکت مردم در تهران و شهرهای دیگه نشون دهنده عمق اختلاف فکری کسانی که داعیه رهبری جنبش رو دارند با بدنه اصلی جنبش مردمی ایرانه.
متاستفانه مردم ایران همیشه از رهبرانشون جلوتر بودند ولی این ضعف مردم نبوده و نیست بلکه این نشون دهنده ضعف تفکر و جهت گیری رهبران و روشنفکرانه که بعضا از بدنه اجتماعی بقدری دور هستند که نظراتشون نهایتاً با سمت و سوی حرکت هماهنگ نیست و بعد از هر اتفاق، میگم اتفاق چون وقتی شناخت نباشه و حرکتی خودجوش باشه بیشتر اتفاقاته که بروز پیدا میکنه تا یک حرکت حساب شده، باری بعد از هر اتفاق عده ای باید بشیندند و آسمون ریسمون کنند تا جنبه های اتفاق رو تو یه چهار چوب فکری قرار بدهند جوری که نه پیش بینی اشتباهشون نمود کنه و نه روشنایی روز کتمان بشه. برای همینه که همیشه چهارچوبهای فکری و حرکتی ما بی قواره از آب در میاند.
این جنبش و این عزم برای تغییر برای دوران الفنون نیست، همون وقت که حماسه دوم خرداد بوجود اومد باید روشنفکران جا مونده ایرانی درک میکردند که مردم خواستار تغییر کلی هستند. با همه احترامی که برای آقای خاتمی قائلم ولی ایشون خودش رو چنان در تار و پود پوسیده قانون اساسی استبدادی گرفتار کرد که نتونست کاری از پیش ببره. حتی بعدتر هم طناب پوسیده اصلاحات به کمر عده ای بسته شد که خودشون جزئی از نظامی بودند که مردم مخالفش بودند.
آقای منتظری فارغ از صنف و مسلکش انسان آزاده ای بود و قابل احترام ولی پدر معنوی این جنبش نبود و نیست. مگه مردم سی سال توی ایران فریز شده اند که دوباره همه چی از اول شروع شده؟ باز هم اشتباهات گذشته؟ باز هم همون افراد؟
آقای منتظری مردی عادل بود ولی این ملت به چوب هیزمی می سوزند هنوز که همو جمعش کرده بود.
آقایان و خانمهای روشنفکر آیا دقت میکنید به شعارهای غالب؟ حرف امروز اکثریت حذف ولایت فقیه یعنی ستون خیمه استبداد اسلامیه. جدایی دین از سیاست، آزادی و برابری برای همه حتی برای نظرات گروه حداقل خواست جنبش سبزه.
توی این سی سال به اندازه کافی پدر و مادر معنوی درست شده برامون در ازای ویرانی و بدبختی میهنمون.
اگر قراره افراد با تجربه این قوم جلوی خشونت رو بگیرند راهش این نیست که پشت مردم قایم بشند. باید جلوتر باشند و بجای اینکه خوشون رو گول بزنند و سعی کنند مردم رو توی قاب بی قواره خود ساخته محدود کنند صدای مردم رو بشنوند. این مردم خسته اند از حکومت مستبد دینی. عده زیادی دین دار و مذهبی توی این جنبش هستند ولی اونها هم حکومتی به این شکل نمیخوان. بجای جلوگیری از سیل خروشان این مردم سعی کنید با همراهی و درک خواسته های به حق همه ملت ایران راه حل ارایه کنید.
خشونت راه حل درستی نیست. قبول! آیا قبول دارید مبارزه در چهارچوب قانون با روشهای مسالمت آمیز هم با این حکومت مستبد کار ساز نیست؟
نتیجه راهپیمایی های سکوت رو بیاد دارید؟ ندا، سهراب، کیانوش و... نتیجه اعتراض خاموش بود. بیاد دارید؟ البته که بهای اعتراضات خشن بیشتره و چاره ساز نیست ولی با نکن، نکن کاری پیش نمیره!
تو بگو چه باید کنند مردمی خشمگین و زخم خورده از کهریزک و تجاوز و اشک آور و باتوم؟؟؟
منبع عکس سایت گویا
پ.ن:
نظرات
ارسال یک نظر
Thanks for your comments.