دهه زجر و 22 بهمن سبز، سحر نزدیک است

برای سی و یکمین بار باید شاهد این دهه خفت بار باشم. اینبار اما متفاوت از گذشته.
برای همسالان من که کودکی را در انقلاب، جوانی را در جنگ گذراندیم یاد آوری روزهای تظاهراتها و اعتراضات، بمبارانهای شبانه، کشته، زخمی و اسیر شدنه بچه های محل تلخی خاصی دارد.
پارچه تمیز برای زخم بندی، کوکتل مولوتوف، کیسه برنج برای سنگر، شبنامه، دیوار نویسی، اولین نماز جمعه به امامت طالقانی در دانشگاه تهران، دستگیری پسر خوب محله بجرم محاربه، آژیر خطر یا اعلام وضعیت قرمز، جمع آوری کمکهای نقدی و جنسی گاهی جانی برای جبهه در مدرسه، تغییر مداوم کتابهای درسی، گشت ثارالله، سریال اوشین، آتش بس، جام زهر، رحلت جانگوز! خاتمی، الفنون و جنبش سبز.
برای هر کدام از این کلمات میتوان صفحه ها نوشت. چه فرصتهایی که سوخت لابه لای این کلمات و تاریخ ما شد.
تاریخ رقتباری که نمونه اش را در کل تاریخ بشریت بندرت میتوان پیدا کرد.
این انقلاب از ابتدا برای من فقط مفهوم محدودیت داشت، چه روزهایی که بخاطر شلوغی و تظاهرات، توپ پلاستکی 2 لایه توقیف بود چه روزهایی که برای نوار کاست باید بازجویی میشدی که البت مجازات نوار ویدئوی بتامکس چیزی در حد جنایات بود! شلوار جین یعنی پانکی، آستین کوتاه و یا تی شرت رنگی محکوم بود، رابطه بین دختر و پسر؟!؟! فراموش کن، بزرگتر که شدیم باید دیش 2 متری ماهواره قورت میدادیم، عاقلتر که شدیم باید در فضای مجازی بدنبال ×یلتر رد کن میگشتیم. خلاصه که همه عمر آب خوش از گلو پایین ندادیم.
تا بخواهی داستان کربلا رو به روایت کل آدمهای روی کره خاکی به گوشمان خواندن، ماجرای حسین آشناتر از اعدام دختر همسایه بجرم پخش اعلامیه شد.
دلها سنگ شد، فاصله طبقاتی به ارتفاع چاه نفت مجانی شد، حقیقت خوار شد، دروغ ارزش شد، دزد و راهزن پلیس و مامور انتظامی شدند، جوانهای نمونه زندانی شدند، صداها در گلو خفه و عربده های باج گیر کتاب و فیلم شد، قلم شکسته و چماق افراشته شد، دانشجو و دانشمند فراری، آخوند و رمال مقرب شدند. منجم و فیلسوف مطرود و امام زمان شناس محترم شدند.
آوار تمام آزادیهای خراب شده و سنگینی همه دردهای فروخورده 30 سال بر دوش نسل ماست.
3 دهه از بهترین زمان عمرمان در جهنمی تلف شد که بسختی نام وطن میتوان بر آن گذاشت که سخت غریب و تنهایی هرچند که بیشماریم.
آغاز پایان فرا رسید و حسرت اینکه ایکاش این آغاز بسیار پیشتر شروع میشد تا آخر عمر در لابه لای جستجوی خاطرات جوانی رهایمان نخواهد کرد. خاطرات سالهایی که سوخت. خاطرات نسلی که سوخت.
فریاد آزادی به شیرینی نوشتن اولین کلمه، به شیرینی نگاه خیره اولین نوزاد...
اندکی صبر باید
سحر نزدیک است...
طعم آزادی را خواهیم چشید و در میهنمان غریب و تنها نخواهیم ماند.
22 بهمن سبز در پیش است. 

نظرات

پست‌های پرطرفدار